برخی معتقدند أجل انسان، از پیش برایش مقدر شده و گریزی از آن نیست؛ انسان به هر نوع مرگی از دنیا برود، همان مرگ برایش مقدر بوده است. اما بر اساس ظاهر برخی آیات قرآن و روایات، خداوند برای هر انسانی دو أجل معلق و مسمّی مقدر کرده است. تفسیر دو أجل به أجل انسان در دنیا و برزخ یا قیامت، و نیز تفسیر دو أجل به أجل رفتگان و أجل باقیماندگان، با ظاهر آیات و روایات سازگار نیست. تفسیر دو أجل در چهارچوب قانون علیّت و به عنوان أجل مشروط (با فرض نقص در علت تامه) و أجل مطلق (فرض حصول علت تامه)، در واقع انکار وجود دو أجل برای انسان است. تفسیر دو أجل به أجل طبیعی و اخترامی، نزدیکترین تصویر به آجالی است که در قرآن و روایات ترسیم شده است؛ اما نمیتوان أجل مسمی را به أجل طبیعی تفسیر و معنا کرد. أجل مسمی، مهلت اولیهای است که خداوند در آغاز خلقت انسان برایش مقدر کرده است و علم آن را به هیچ کسی حتی انبیاء و اولیاء نداده است؛ حکمت الهی این مهلت را تعیین کرده و ضرورتاً به معنی مهلت رسیدن به سن پیری و کهولت بدن نیست. در أجل مسمی تثبیت یا تجدید نظر شامل تقدیم و تأخیر راه دارد که بر اساس حکمت الهی و وابسته به افعال انسان خواهد بود. اگر أجل معلق، حتمی و مقضی شود، فرد به أجل مسمای خود نرسیده است. در برخی انسانها، أجل مسمی، قطعی و حتمی (=مقضی) میشود.