عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، دانشجوی دکتری مذاهب کلامی دانشگاه ادیان و مذاهب، و عضو انجمن کلام اسلامی حوزه علمیه
چکیده
«اراده الهی» از مهمترین ارکان الهیات افعال است که تحلیلهای وجودشناسانه و معناشناسانۀ گوناگونی دربارۀ آن ارائه شده است. در این میان، جریان فکری معتزله بیش از دیگران، از ارادۀ خداوند و زوایای گوناگون آن بحث کرده است. نظریۀ شایع میان این جریان، حاوی این ایده است که ارادۀ خداوند، عَرَضی حادث و «لا فی المحل» است. لا فی المحل بودن اراده در این نظریه، برگرفته از تلقی معتزلۀ متقدم از معنای عَرَض بود که اجازه میداد چنین حقیقتی بدون محل در نظر گرفته شود؛ اما این تلقی از عَرَض در معتزلیان متأخر، به دلیل همگرایی با تفکر فلسفه مشائی، به سمت و سوی خوانشِ فلسفی سوق پیدا کرد و عملاً این مفهوم را با چالشی جدی روبهرو ساخت که چگونه ممکن است عَرَضی را تصور کرد که حالّ در محل نباشد؟ از همین رو، معتزلیان متأخر، راهکار و حل این معضل را در کاربست نسخۀ فلسفیِ تبیینِ اراده دیدند که بر اساس آن اراده به داعی و داعی، به علم به نظام احسن شناسانده میشد.