1
استادیار و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم
2
دانشیار پردیس فارابی دانشگاه تهران
3
دانشجوی سطح چهار کلام مرکز تخصصی کلام حوزۀ علمیۀ قم
چکیده
آموزۀ «بداء» از مسائل مهم در حوزۀ ارتباط حادث با قدیم بوده و با توجه به امتناع تغییر در ذات الهی و علم ذاتی الهی، همواره حقیقت بداء در هالهای از ابهام بوده است. پژوهش حاضر به مطالعۀ تطبیقی این آموزه در اندیشۀ میرداماد و صدرالمتألهین، پایهگذاران حکمت یمانی و حکمت متعالیه پرداخته است. از رهگذر این جستار، مشخص میشود که در اندیشۀ میرداماد، بداء در حوزۀ امور تکوینی بوده و بیانگر محدودیت زمان افاضه از جانب علت است. قلمرو آن، عالم ماده است؛ عالم دهر و سرمد بداء نمیپذیرند. صدرالمتألهین با جامعنگری به تبیین بداء ثبوتی و اثباتی پرداخته است: بداء ثبوتی، وقوع محو و اثبات در نفوس جزئی افلاک ـ به عنوان مرتبهای از مراتب علم الهی ـ است. بداء اثباتی، اتصال نفوس انبیا و اولیا به نفوس جزئی افلاک و دریافت دو خبر متفاوت در یک موضوع است.