فلسفه و کلام، فلسفه و اخلاق، باقرالعلوم، قم، ایران
چکیده
چکیده آیا خداوند نمیتوانست خود را از این که هست واضحتر کند تا راهی برای انکار وجودش باقی نماند؟ آیا خدای قادر علیالاطلاق قادر نبود قراین حضور و وجودش را بهگونهای در اختیار بشر قرار دهد که او راهی جز پذیرش خداوند نداشته باشد؟ چگونه میتوان این اختفای خداوند را با اعتقاد به هدایتگری تامّ او جمع کرد؟ این پرسشها را فیلسوفان اختفاءباور مطرح کرده و بر اساس آن معقولیّت خداباوری را به چالش کشیدهاند. آنان معتقدند باور به خدایی که میتوانست خود را آشکار کند، ولی نکرده است، معقول نیست. برای پاسخ به این پرسشها نباید تنها به هدایتگری خداوند توجه کرد؛ زیرا متغیّرهای دیگری نیز در حلّ این معادله مؤثّرند. مؤلّفههایی مانند اختیار انسان که از مهمّترین لوازم تحقّق کمال انسان است. این مقاله میکوشد تا ارتباط میان اختفای الهی و اختیار حداکثری انسان را تبیین کند و ادّعای فیلسوفان اختفاءباور را به چالش بکشد. در مسیر این چالش و تبیین، هم از استدلالهای عقلی و هم الهیات قرآنی بهره گرفته شده است؛ زیرا قرآن کریم با وجود قدمت هزار و چهار صد ساله مطالبی سودمند در تبیین چرایی اختفای الهی دارد، اگر چه با این ادبیات بیان نکرده باشد. در نهایت این نتیجه به دست آمده که اگر چه ممکن بود خدا خود را بیش از مقدار کنونی عرضه کند امّا به میزان افزایش جلوهگری خداوند، اختیار انسان برای ایمان به او و یا انکار او کاهش مییافت. امری که با ضرورت اختیار حداکثری انسان در تعارض است.