ابنسینا برای اثبات علم ذاتی الهی و تعلق این علم به همۀ موجودات، دو برهان ارائه میکند. برهان نخستِ او مبتنی بر این است که واجب الوجود به دلیل مادی نبودن، ذات خویش را تعقل و ادراک میکند و در نتیجه، عالم به ذات خویش است. برهان دوم نیز در اثبات علم به همۀ موجودات، مبتنی بر علم ذاتی واجب الوجود و استلزام علم به علت، نسبت به علم به معلول است که در این صورت همۀ موجودات معلوم خداوند هستند. فخر رازی تفصیلاً به نقد این دو برهان میپردازد. در این نوشتار برآنیم تا ضمن بیان انتقادات فخر رازی بر این براهین، به نقاط ضعف استدلالهای او اشاره کنیم و مغالطات صورتگرفته که عمدتاً ناشی از مغالطۀ مفهوم با مصداق و مفهوم با ماهیت در ادراک انسانی از خداوند، علّیت تامه خداوند نسبت به موجودات ممکن و نظریۀ ناصواب «اضافه» او در بحث وجود ذهنی است، بپردازیم.